English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7437 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
public monopoly U انحصار دولتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds U قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
monopolies U انحصار
monopolies U انحصار حق
monopoly U انحصار
monopoly U انحصار حق
premption U انحصار
restrictions U انحصار
restriction U انحصار
taxation of monopoly U مالیات بر انحصار
selling monopoly U انحصار فروش
institutional monopoly U انحصار نهادی
perfect monopoly U انحصار کامل
monopolism U اصول انحصار
monopolism U انحصار طلبی
exclusiveness U محدودیت انحصار
exclusion principle U اصل انحصار
duopoly U انحصار دو گانه
bilateral monopoly U انحصار دو جانبه
bilateral monopoly U انحصار دوجانبه
pure monopoly U انحصار خالص
absolute monopoly U انحصار مطلق
duopoly U در انحصار دو فروشنده
oligopoly U انحصار فروش
duopoly U انحصار دو نفری
legal monopoly U انحصار قانونی
monopoly U انحصار فروش
monopolism U انحصار گرایی
corner U انحصار موقتی
natural monopoly U انحصار طبیعی
cornering U انحصار موقتی
monopolosm U اصول انحصار
monopolization U انحصار طلبی
monopolization U انحصار کردن
corners U انحصار موقتی
monopsony U انحصار خرید
monopolist U انحصار خرید
monopolist U طرفدار انحصار
monopolist U صاحب انحصار
oligopoly U انحصار چندجانبه
monopolist U انحصار طلب
monopolies U انحصار فروش
price discriminating monopoly U انحصار تبعیض قیمت
certificate of exclusive inheritance U گواهی انحصار وراثت
monopolized U بخود انحصار دادن
charge and discharge statements U حساب انحصار وراثت
regulated monopoly U انحصار نظارت شده
duopoly U انحصار دو جانبه فروش
discriminating monopoly U انحصار تبعیض امیز
duopoly U انحصار دو قطبی فروش
monopolist U وابسته بصاحب انحصار
letter testamentary U تصدیق انحصار وراثت
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
monopolised U بخود انحصار دادن
monopolises U بخود انحصار دادن
monopolising U بخود انحصار دادن
monopolize U بخود انحصار دادن
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
monopolizes U بخود انحصار دادن
monopolizing U بخود انحصار دادن
price setter U قیمت وضع کردن در انحصار
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
complete oligopoly U انحصار چند جانبه کامل
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
collusive oligopoly U انحصار چند جانبه سازشکارانه
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
cornering U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
duopsony U انحصار خرید کالا بطور دونفری
duopoly U انحصار فروش کالا بین دونفر
circumscription U انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
corners U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
governmental <adj.> U دولتی
stating U دولتی
states U دولتی
stated U دولتی
state- U دولتی
belonging to the state <adj.> U دولتی
state U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
governmental U دولتی
public domain U مالکیت دولتی
quasi public U نیمه دولتی
public ship U ناو دولتی
public service U استخدام دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
state bank U بانک دولتی
government office U اداره دولتی
public institutions U نهادهای دولتی
public domain U خالصه دولتی
public assistance U کمکهای دولتی
the funds U وام دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
state college U دانشکده دولتی
state ownership U مالکیت دولتی
state prison U زندان دولتی
political circles U دوایر دولتی
state socialism U سوسیالیسم دولتی
state university U دانشگاه دولتی
state enterprise U مالکیت دولتی
nationalized industries U صنایع دولتی
public ownership U خالصه دولتی
public domain U خالصه دولتی
debenture U حواله دولتی
government departments U دوایر دولتی
government control U کنترل دولتی
government control U نظارت دولتی
civil servants U مستخدم دولتی
civil servant U مستخدم دولتی
civil services U خدمات دولتی
state enterprise U بنگاه دولتی
public sector U بخش دولتی
public schools U مدارس دولتی
etatism U سوسیالیزم دولتی
privates U غیر دولتی
government officials U مامورین دولتی
state U دولتی حالت
state- U دولتی حالت
stated U دولتی حالت
states U دولتی حالت
stating U دولتی حالت
private U غیر دولتی
government sector U بخش دولتی
government regulation U مقررات دولتی
government property U مال دولتی
government owned industries U صنایع دولتی
public servants U مامورین دولتی
economic unit U موسسه دولتی و ...
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
grant U کمک دولتی اعانه
granted U کمک دولتی اعانه
state planning U برنامه ریزی دولتی
grants U کمک دولتی اعانه
bureaucracies U مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy U مجموع گماشتگان دولتی
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatised U غیر دولتی کردن
privatises U غیر دولتی کردن
arms U نشان دولتی نیرو
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
privatizing U غیر دولتی کردن
privatizes U غیر دولتی کردن
privatized U غیر دولتی کردن
privatization U غیر دولتی کردن
privatising U غیر دولتی کردن
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
order in council U تصویب نامه دولتی
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
privatize U غیر دولتی کردن
government bonds U اوراق قرضه دولتی
bill of oredit U اوراق قرضه دولتی
lycee l U دبیرستان دولتی درفرانسه
government securities U اوراق بهادار دولتی
government broadcasting U پخش برنامههای دولتی
dole U کمک هزینه دولتی به بیکاران
security U گرو سهام قرضه دولتی
iranian state railways U راه اهن دولتی ایران
fund holder U دارنده سهام قرضه دولتی
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
fund U تنخواه قرضه دولتی سهام
funded U تنخواه قرضه دولتی سهام
public ship U کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
emissions U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
floater U گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emission U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
bain index U شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrat U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind U وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
probate U تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com